یک باردیگررفت...
یک باردیگررفت…
یک ماه محرم دیگرآمدورفت.انگارهمین دیروز بودکه پارچه سیاه وصل میکردیم؛ پیراهن سیاه پوشیدیم ودرجواب این وآن که ناشی ازتعجباتشان بود می گفتیم رفته ایم پیشواز.پیشواز گذشت وخودمحرم رسید؛دهه هم به سرعت برق رفت؛شام غریبان هم همینطور؛باقی محرم هم به همین منوال گذشت وگذشت.حال بایدازخودبپرسیم که چه قدراستفاده کردیم؟هرشب رادردهه،مراسم رفتیم؟چندبارزیارت عاشورا خواندیم؟پیراهن سیاهمان راچندباربه تن کردیم؟پارچه سیاه یاپرچم به درخانه هایمان زدیم؟قسمت شدکه مراسمی درخانه های ما باشد؟آیابرای غربت امام حسین(ع)،گریه کردیم؟بعدازآب خوردن یاحسین گفتیم؟چقدرازنظرخنده وشوخی مراعات کردیم؟آیااین محرم تأثیری روی روش زندگی ما گذاشت؟
ماایم واین سوال های بی جواب.ولی همچنان مهمترین سوال باقی است؛آیا این آخرین محرم مابود؟
بایدازخداوندمنان بخواهیم که این آخرین محرمی نباشدکه ازبرای ثارالله گریه می کنیم.این محرم وصفرفرست های گرانبهایی هستند.
امّاالحمدُ لِله ماه صفرهمچنان باقی مانده است. خداکندکه بتوانیم نهایت استفاده را ازاین ماه ببریم.